برنزهای لرستان و ارتباط احتمالی آن با مذهب مهر در دوران مادها – عیسی بهنام

مهر را میستاییم که دارای دشت‌های پهن است، که از کلام راستین آگاه است، زبان آوری که دارای هزار گوش است، خوش اندامی که دارای هزار چشم است، بلند بالایی که بر بالای برج پهن ایستاده، زورمندی که بی‌ خواب پاسبان است … (یشت، مهر کرده ۲، ترجمه پورداوود، صفحه ۴۲۷، چاپ تهران ۱۳۴۷)

هنوز موزه ایران باستان ساخته نشده بود، هنوز موسسات علمی‌ دانشگاهی خارجی‌ به کاوش در نقاط مختلف ایران علاقمند نشده بودند، تقریبا در حدود همان زمانی‌ که پادشاهی پهلوی آغاز شده بود، دو یا سه دکه عتیقه فروشی که در آن زمان در بازار تهران قرار داشتند، تعدادی اشیا برنزی را در معرض فروش قرار دادند که بیشتر آنها با مهارت چشمگیری ساخته شده بود و به زودی خارجیانی که در تهران اقامت داشتند آنها را خریداری کرده و به موزه‌های کشورشان فرستادند. مقارن همان زمان بود که بنا به دستور رضا شاه، آندره گدار برای مطالعه اشیا عتیقه استخدام شد و در وزارت فرهنگ سابق (خانه ظل السلطان) اتاقی به او دادند و با کمک مرحوم سلیمان سپهبدی مشغول ریختن طرح موزه ایران باستان و تهیه قانون عتیقات گردید. در همان روزها نیز دو نفر از دانشجویانی که به خرج دولت ایران برای تکمیل تحصیلات به خارج فرستاده میشدند مامور کسب تخصص در علم باستانشناسی‌ یا به گفته مردمان آن روزگار عتیقه شناسی‌ گردیدند و به کشور فرانسه اعزام شدند. باستانشناسان اروپایی مدتی‌ از مشاهده این اشیا برنزی که پاره‌ای از آنها نماینده هنری بسیار پیشرفته بودند در حیرت بوده و عده‌ای از آنان تصور داشتند که آنها فراورده کار هنرمندان سکایی هستند زیرا شباهتی میان این اشیا و اشیا برنزی مکشوف در شمال دریای سیاه و نواحی قفقاز در آنها دیده میشد.

آندره گدار در آن موقع بیش هر کسی‌ صلاحیت تشخیص و تحقیق در مورد این اشیا تازه وارد در جهان باستانشناسی را داشت، زیرا از طرف دولت ایران وسایل کافی‌ در اختیار وی قرار گرفته بود تا نواحی لرستان و کردستان و به طور کلی‌ دره‌ها و جلگه‌های واقع در رشته کوه زاگرس را که محل کشف این اشیا بود از نظر باستانشناسی تحت مطالعه قرار دهد و در صورت لزوم به کاوش در آن مکان‌ها بپردازد. ولی‌ مشکل همین جا بود که پس از حدود نیم قرن مطالعه در این نواحی کاملا معلوم شد که مردمی که این اشیا را میساختند همگی‌ چادرنشین بودند و یا در ساختمان‌هایی‌ بسیار سبک زندگی‌ میکردند که به آسانی از بین میرفته است و تنها چیزی که از آنها باقی‌ مانده گورها‌یی هستند متعدد که تقریبا تمامشان شامل اشیا و لوازمیست که مردم آن زمان تصور داشتند در دنیای پس از مرگ به آنان احتیاج خواهند داشت و جز این نشانه دیگری که از آنها باقی‌ مانده اشارات پراکنده ایست که بابلی‌ها و آشوری‌ها در ضمن کتیبه‌هایشان به آنها نموده ا‌ند.

گروهی که مامور بررسی این موضوع در این نواحی بود و آندره گدار در راس آن قرار داشت، همیشه زمانی‌ به گورها دستیابی پیدا میکردند که پیشتر محتوای آنرا اهالی محل بیرون آورده و برای فروش به تهران فرستاده بودند و حتی یکبار چنین اتفاقی پیش نیامد که گروه بتواند گوری را دست نخورده پیدا کند و بنا بر اصول باستانشناسی آنرا مورد مطالعه قرار دهد.

با این حال آندره گدار در شماره ۱۷ مجله آرتیبوس آزیه به زبان فرانسوی مقاله‌ای در باره برنز‌های لرستان منتشر کرد و از آن پس به عنوان بزرگترین متخصص مربوط به برنز‌های لرستان معرفی‌ شد. چند سال بعد وقتیکه ساختمان موزه ایران باستان به پایان رسید اشیا مکشوفه در این گورها قسمت مهمی‌ از آثار به نمایش درآمده در موزه را به خود اختصاص دادند. آندره گدار با مراجعه به کتیبه‌های آشوری و برخی‌ نوشته‌های تورات چنین نتیجه گرفته بود که این اشیا متعلق به کاسی‌‌ها هستند که نام آنها در نوشته‌ها و کتیبه‌های بالا آورده شده بود. این اقوام در حدود ۲۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح از کوه‌های زاگرس به جلگه بین النهرین سرازیر شده و ساکنان آن نواحی را به اطاعت از خود واداشتند و تا قرن دوازدهم قبل از میلاد نیز در آن مناطق حکومت میکردند. این اطلاعیست که از نوشته‌های بیشمار باقیمانده از مردم بین النهرین بدست آمده و در ضمن آن زبان به شکایت نسبت به طرز رفتار کاسی‌‌ها در سرزمینشان باز نموده ا‌ند. در نتیجه پذیرش این فرضیه این امر برای باستانشناسان مسلم گردید که برنز‌های لرستان متعلق به اقوامیست که از اواخر هزاره سوم پیش از میلاد تا روی کار آمدن ماد‌ها در مغرب فلات ایران بصورت گله دارانی معتبر زندگانی‌ میکرده ا‌ند و هر گاه زمان را مناسب میدیده ا‌ند به نواحی آباد بین النهرین سرازیر شده و پس از غارت آن مناطق دوباره به کوهستان‌های صعب العبور خود بازمیگشته ا‌ند.

یک پیکره زنانه – لرستان

 بعضی از دانشمندان زبانشناس اظهار داشته ا‌ند که تعداد کمی‌ از نام‌های امرای کاسی‌ که در ناحیه زاگرس زندگی‌ میکرده ا‌ند در کتیبه‌های بابلی و آشوری خوانده شده و این اسامی به زبان‌های آریایی هستند. در نتیجه این فرض پیش آمد که کاسی‌‌ها آریایی نژاد بوده ا‌ند که در اواخر هزاره سوم پیش از میلاد از تنگه قفقاز به سوی کوه‌های زاگرس سرازیر شده و به گله داری مشغول گشته ا‌ند. ضمنا در کتیبه‌های آشوری ذکر شده بود که لشکریان آشور اسب‌های خود را از همین نواحی میخریده ا‌ند و بنابراین امر خرید و فروش اسب بین ساکنان کوه‌های زاگرس و آشور رونقی داشته و همین امر موجب شده است که بعضی از موضوعات معمول در مذاهب بین النهرین وارد در نقوش روی این برنز‌ها شده است. مدت‌ها اظهارات آندره گدار تنها ماخذ برای مطالعه این برنز‌ها بود و علاوه بر اینکه در موزه ایران باستان مجموعه تقریبا کاملی از برنز‌های لرستان گردآوری شده بود تقریبا تمام موزه‌های دیگر جهان و حتی مجموعه داران خصوصی ایرانی‌ و خارجی‌ نیز مجموعه‌های کم و بیش چشمگیری برای خود تهیه کردند. از روزی که موزه ایران باستان تاسیس شد و قانون عتیقات ایران به مورد اجرا قرار گرفت هیات‌های ایرانی‌ از طرف اداره باستان شناسی‌ مامور شدند تا به کاوش‌های دقیق و علمی‌ در نقاط مختلف لرستان بپردازند. در همین حال به هیات باستان شناسی‌ آمریکایی‌ که از طرف دانشگاه شیکاگو در تخت جمشید مشغول تحقیقات بود اجازه داده شد در هرسین یک کاوش علمی‌ انجام دهد. هیات مزبور که دکتر اریک اشمیت در راس آن بود در آن مکان برای نخستین بار در تاریخ کاوش‌های مربوط به برنز‌های لرستان معبدی پیدا کرد که شامل تعداد زیادی اشیا برنزی بود که با اشیا مکشوف در گورها تفاوت داشتند. این اشیا به موزه ایران باستان منتقل گردیدند و بعد‌ها بخش مهمی‌ از برنز‌های آن موزه را تشکیل دادند. با اینکه زمان زیادی از کشف برنز‌های لرستان گذشته هنوز ابهامات زیادی راجع به این اشیا وجود دارد. مهمترین نقطه ابهام این است که باستان شناسان عادت کرده ا‌ند تمام برنز‌هایی‌ را که از اواخر هزاره سوم پیش از میلاد تا زمان هخامنشیان در این نقاط و حتی نقاطی مانند آذربایجان و تالش ساخته شده متعلق به یک قوم بدانند، درصورتیکه تاریخ این مطلب را رد می‌کند که قوم مشخصی‌ در حدود ۲۵۰۰ سال در این ناحیه به صورت یک واحد سیاسی برقرار بوده باشد. در واقع اشیا برنزی مکشوف در گورستان‌های این ناحیه در هر زمان دارای خصوصیات مشخصی‌ است که شاید حاکی از این باشد که برای اقوام مختلف و صاحبان عقاید مذهبی‌ و اجتماعی متفاوتی ساخته شده باشند.

در اینجا کلمه برای به کار برده شده، زیرا من اعتقاد دارم که در تمام این مدت ۲۵۰۰ سال هنرمندان برنزسازی که در این ناحیه سکونت داشته ا‌ند برای مردمی که در زمان‌های مختلف در این نواحی حکومت میکرده ا‌ند مطابق با میل آنها و بنا بر اعتقادات مذهبی‌ و اجتماعی آنها کار کرده ا‌ند و شاید در اوایل، یعنی در حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، این اقوام کاسی‌‌ها بوده ا‌ند، زیرا اشیایی که در گورها کشف شده و متعلق به آن ادوار هستند، به مانند تبر‌های زینتی، شباهت فراوانی به اشیا مکشوفه در بین النهرین دارند. این احتمال زمانی‌ است که کاسی‌‌ها بین النهرین را به زیر سلطه خویش در آورده بوده ا‌ند. در اواسط این دوره یعنی در حدود ۱۲۰۰ تا ۹۰۰ سال پیش از میلاد مسیح و زمانی‌ که آشوری‌ها تقریبا صاحب اقتدار میشوند، مشخصات هنر لرستان تغییر می‌‌یابد و در این زمان است که اسب به صورت نقوش مختلف بر روی اشیا مکشوفه در گورها دیده میشود، همچنین نقش گیلگمش به برنز‌های این دوره وارد شده و بر شمار خنجر‌هایی‌ شبیه به خنجر‌های پیدا شده در تالش و قفقاز افزوده میگردد. نیز در همین زمان است که آهن ابتدا به صورت انگشتری و گوشواره و زینت‌های مختلف پدیدار میشود، چون در ابتدا آهن فلز کمیابی به شمار میرفته و تنها برای ساختن زیور آلات به کار برده میشده است، ولی‌ تدریجا برنز سازان ساکن در ناحیه جبال زاگرس فن ذوب آهن و استفاده از آنرا فرا گرفته و چون این فلز نسبت به برنز خصوصا برای ساختن خنجر و سرنیزه مزایای بیشتری داشته استفاده از آن عمومیت می‌‌یابد و حتی پیکان‌های آهنی نیز ساخته میشوند.

سنجاق های سر از برنز – قرن ۸ و ۷ پیش از میلاد – لرستان

شاید بتوان گفت که فلزکاران در آن دوره برای ساختن آلات و ابزار کشاورزی یا سلا‌حهای جنگی در میان چادر نشینان زاگرس در گردش بوده ا‌ند و هنرشان را از پدر به پسر منتقل میکرده ا‌ند و هر گاه برای قوم خاصی‌ کار میکرده ا‌ند عقاید مذهبی‌ و اجتماعی آن قوم را نیز بر روی این ظروف یا ابزار دیگر به وسیله نقوش منعکس میکرده ا‌ند و به همین دلیل است که ما روی این اشیا که از حیث زمان بین ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد تا تشکیل شاهنشاهی ایران قرار گرفته ا‌ند موضوعات مختلفی‌ را مشاهده می‌کنیم. با تشکیل شاهنشاهی عموم صنعت گران کشور هنر خود را در اختیار شاهان ایران قرار دادند و بنابراین نباید تعجب کنید اگر گفته شود که همین برنزکاران ناحیه زاگرس بوده ا‌ند که جام‌های زرین زیبائی را ساخته ا‌ند که نام خشایارشا و دیگر شاهان ایران روی آن کنده کاری شده است.

بنابراین احتمال پیشرفت فلزکاری در زمان هخامنشی توسط همین صنعتگران حتمی بوده و من تصور می‌کنم هنرشان حتی در سنگ تراشی‌های تخت جمشید نیز تاثیر داشته زیرا در بعضی نقوش برجسته تخت جمشد مانند خنجری که به کمر اسلحه دار خشایارشا آویزان است و نقش آن در موزه ایران باستان نگهداری  میشود و در نقش بعضی از جام‌های زرین که روی پله‌های تخت جمشید در دست آورندگان هدایا است در جزئیات نقش تا اندازه ای مهارت و دقت به کار برده شده که ما را وادار می‌کند چنین فرض کنیم که این نقوش به وسیله فلزکاران و جواهر سازان انجام گرفته ا‌ند. در میان این اشیا برنزی یک نوع بت کشف شده که مطالعه آن از نظر تاریخی ممکن است مهم باشد. این بت برنزی مرکب از سه سر انسان و دو سر خروس و دو سر اسب است و چیزی که بیش همه در این نقش به چشم خورد تعداد چشم‌ها و گوش‌هایی‌ است که به این بت داده شده و اهمیتی که این چشمها و گوش‌ها در این نقش کسب کرده ا‌ند.


بت برنزی مرکب از سه سر انسان و دو سر خروس و دو سر اسب
مهر استوانه ای مربوط به سال های ۲۰۰۰ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد مکشوفه از معبد سرخدم کوهدشت

پروفسور گریشمن در کتاب ماد و پارس قسمتی‌ از سرود‌های مذهبی‌ مربوط به مهر یشت را یادآور شده و اظهار داشته است که ممکن است نقش مزبور مربوط به میترا باشد که پیش از تشکیل شاهنشاهی هخامنشی در میان ایرانیان مرتبه و مقام بالایی داشته است. پروفسور دوشن گیومن دانشمند ایرانشناس بلژیکی در ضمن یک سخنرانی در تلویزیون اظهار داشت که ممکن است داریوش اول اهورامزدا را در رتبه اول مقام خدایان قرار داده و به این طریق میترا در رتبه پایینتری از خدایان قرار گرفته. به هر حال در اینجا قسمتی‌ از سرود مربوط به مهر یشت را که مرحوم پورداوود در صفحه ۴۲۷ کتاب یشتها در سال ۱۳۴۷ در تهران منتشر نموده است ارائه میدهیم: مهر را میستاییم که دارای داشت‌های پهن است، که از کلام راستین آگاه است، زبان آوری که دارای هزار گوش است، خوش اندامی که دارای هزار چشم است، بلند بالایی که در بالای برج ایستاده، زورمندی که بی‌ خواب پاسبان است.

متن بالا از کرده ۲ از مهر یشت بود. در کرده ۳ و ۴ نیز تقریبا همین جملات تکرار میشوند: چراگاهان بسیار برای چارپایان … موجود است، آنجایی که ستوران آرامند، پناهگاه سالم ستوران است مهر توانا نگران است.

قطع توجه دارید که مردمان ساکن این ناحیه گله دار بوده ا‌ند و خصوصا اسب‌های خوبی پرورش میداده ا‌ند که به لشکریان آشور فروخته میشده ا‌ند. یشت ۶: آن مهری که ده هزار دیده بان دارد، توانا و از همه چیز آگاه و فریفته نشدنیست، که از مردان پیمان شکن انتقام می‌گیرد، کسیکه در صورتیکه به او دروغ گفته نشود به مملکت قوه سرشار میبخشد، کسی‌ که اگر به او دروغ گفته نشود، به مملکت پیروزی سرشار میدهد.

اگر مطلب بالا را بپذیریم، ممکن است چنین فرض کنیم که این هنرمندان فلزکار که در زمان قدیمتر گیلگمش و دیگر خدایان مورد ستایش در بین النهرین را مجسم مینموده ا‌ند، در حدود قرن ۷ و ۸ پیش از میلاد مسیح هنر خود را در خدمت ماد‌ها قرار داده ا‌ند که تقریبا در همین نواحی میزیسته ا‌ند، و این بت را بنا بر عقاید مذهبی‌ معمول در میان ماد‌ها از میترا به یادگار گذاشته ا‌ند.

Published by:

Piruzan

Siehe! Ich bin meiner Weisheit überdrüssig, wie die Biene, die des Honigs zuviel gesammelt hat, ich bedarf der Hände, die sich ausstrecken. Ich möchte verschenken und austeilen, bis die Weisen unter den Menschen wieder einmal ihrer Torheit und die Armen wieder einmal ihres Reichtums froh geworden sind. Dazu muss ich in die Tiefe steigen: wie du des Abends tust, wenn du hinter das Meer gehst und noch der Unterwelt Licht bringst, du überreiches Gestirn!

Katgeorien تاریخHinterlasse einen Kommentar

Kommentar verfassen

Trage deine Daten unten ein oder klicke ein Icon um dich einzuloggen:

WordPress.com-Logo

Du kommentierst mit deinem WordPress.com-Konto. Abmelden /  Ändern )

Facebook-Foto

Du kommentierst mit deinem Facebook-Konto. Abmelden /  Ändern )

Verbinde mit %s