– اطلاعاتی وجود دارد که بوقهای فارسیزبان در مورد «قهرمان چپ» هرگز به شما نگفتهاند.
– بُت چپ و اسلامگرایان با عدم انجام مسئولیت حرفهای رسانهها به درستی به جامعهی جهانی معرفی نشده است.
– رژیمی که چه گوارا یکی از بنیانگذارانش بود تنها رژیمی در نیمکرهی غربی است که همجنسگرایان را به اردوگاههای کار اجباری فرستاده است.
– چه گوارا: سیاه فردی سست عنصر و رویاپرداز است که درآمد اندکش را صرف سبکسری یا مشروب میکند.
– چه گوارا در خاطراتش خود را یک منجی معرفی میکند که کارش از میان بردن امتیاز با خونریزی است.
– وبسایت و تلویزیون فارسی بیبیسی و وبسایت و تلویزیون فارسی یورونیوز و وبسایت رادیو زمانه تا کنون دهها گزارش و مطلب در ستایش و نقش و نفوذ انقلابی آمریکای جنوبی، چه گوارا، به خوانندگان و بینندگانشان عرضه کردهاند بدون حتی یک مطلب انتقادی در مورد زندگی و عملکرد وی

غیر از بوقهای تبلیغاتی حکومتی جمهوری اسلامی و وبسایتها و مطبوعاتی که در داخل کشور بیشتر دغدغه گرفتن سوبسید دولتی و تداوم حکومت نکبت و فلاکت را دارند تا کار حرفهای و متوازن، بیشتر رسانههای فارسیزبان خارج کشور نیز از همان بیماریها به علت:
۱) دولتی بودن و فراموش کردن استقلال خود
۲) به کار گرفتن افرادی که بجای کار حرفهای فعال سیاسی چپگرا و اسلامگرا هستند
۳) عادت مخاطبان به نشنیدن دیدگاههای رقیب
به همان بیماریها دچار شدهاند.
نمونههای این بیماریها و علائم آنها از شماره بیرون است اما در این نوشته به یک نمونه بسیار روشن و علائم انکارناپذیر آن اشاره میکنم و آن نحوه گزارش از زندگی چه گوارا است. به عنوان یک علامت، وبسایت و تلویزیون فارسی بیبیسی و وبسایت و تلویزیون فارسی یورو نیوز و وبسایت رادیو زمانه (که گفتمان چپ بر آنها حاکم است) تا کنون دهها گزارش و مطلب در ستایش و نقش و نفوذ انقلابی آمریکای جنوبی، چه گوارا، به خوانندگان و بینندگانشان عرضه کردهاند بدون حتی یک مطلب انتقادی در مورد زندگی و عملکرد وی. در حالی که فرزندان چه گوارا به تهران تحت حکومت اسلامگرایان ضد آمریکایی دعوت شده و بزرگ داشته میشوند، چه گوارا در شصت سال گذشته گل سرسبد رسانههای داخل و رسانههای فارسیزبان خارج کشور بوده است.
این شیفتگی البته به فارسیزبانان چپ و اسلامگرا محدود نمیشود. همقطاران نادان و بیخیال آنها در غرب نیز چنین توهمی نسبت به چه گوارا داشتهاند. در کشورهای غربی برخی چهرههای نادان و پرمدعا از این قهرمان چپ چهرهای مقدس ساختهاند. عکس این جنایتکار بر روی پیراهنهایی نقش شده و توسط مدعیان انقلاب پوشیده میشود یا در اتاقهایشان نصب میگردد. آنها وی را نماد مبارزه با سرمایهداری میدانند در حالی که وی نماد مبارزه با انسانیت و اخلاق و آزادی بود. خوانندهای مثل جی زی که خود از توزیعکنندگان مواد مخدر بوده و امروز به قهرمان چپ تبدیل شده پیراهنی با عکس چه گوارا را در یکی از کنسرتهایش پوشید. مدلی به نام جیزل لباس شنایی با عکس صورت چه گوارا پوشیده و عکس گرفته و حتی شاهزاده هری بریتانیا در دوران جوانی در لباس معمول چه گوارا عکس گرفته است. تعداد قابل توجهی از فیلمهای هالیوودی چه گوارا را به یکی از نمادهای فرهنگ رسمی و مورد توجه تبدیل کردهاند.
اما بُت چپ و اسلامگرایان با عدم انجام مسئولیت حرفهای رسانهها به درستی به جامعه جهانی معرفی نشده است. اطلاعاتی وجود دارد که هرگز در اختیار خواننده فارسیزبان در مورد این فرد متعصب، جنایتکار، انسانهراس، متوهم، سرکوبگر و با خوی حیوانی در اختیار مردم ایران بالاخص جوانان ایرانی قرار نگرفته است. به بخشی از این اطلاعات که همه مستند هستند اشاره میکنم:
آدمکُش
چه گوارا در سال ۱۹۶۲ میگوید: «در شرایط تنش بیحد و حصر ما نمیتوانستیم ضعیف عمل کنیم. در سیِیرا مِسترا ما تعداد زیادی از مردم را بدون اطلاع از مجرم بودن آنها تیرباران کردیم. انقلاب در دورههایی نمیتواند برای چنین تحقیقاتی متوقف شود. انقلاب مجبور به پیروزی است» (روزنامهی رسمی دولت کوبا). چه گوارا در خاطراتش مینویسد: «آنچه میبینم این است که در آسمان شب حک شده است که من … همانند یک روح تسخیر شده زوزه میکشم، به پادگانها و سنگرها حمله میکنم، سلاح خونینم را در دست میگیرم و با خشم هر دشمنی را در دستم قرار گیرد سلاخی میکنم.» او در این خاطرات در مورد یک روستایی که برای «دشمن» خبرچینی میکرده مینویسد: «او برای اندک زمانی به راحتی نفس نمیکشید و بعد مُرد. اعدام یک انسان زشت است اما مثال زدنی نیز هست.» رژیم کوبا بعد از براندازی باتیستا هزاران نفر را کشت و بسیاری از کشتارها به دست چه گوارا انجام شد. ماریا ولرو در کتابی تحت عنوان «قربانیان گمنام چه گوارا» میگوید: «او حداقل مستقیما مسئول قتل ۱۲۴ نفر بوده است.» البته طرفداران او میگویند این کارها برای انقلاب لازم بوده است. دختر وی می گوید: «بله پدر من میکشت اما انقلابها همیشه خشونتآمیز بودهاند» (سخنرانی در انگلستان، ۲۰۱۲).
انسانهراس
چه گوارا در خاطراتش در مورد فردی مینویسد: «جدا از همجنسگرا و دردسر درستکن درجه اول، آدم خوبی بود.» بنا به گفته اومبرتو فونتووا نویسنده کتاب «آشکارسازی چه گوارای واقعی» «رژیمی که چه گوارا یکی از بنیانگذارانش بود تنها رژیمی در نیمکره غربی است که همجنسگرایان را به اردوگاههای کار اجباری فرستاده است.» خود وی اولین اردوگاههای کار اجباری را برای کسانی که مجرم شناخته میشدند بنیان گذاشت. هر کس که دارای ویژگیهای سرمایهدارانه تلقی میشد به این اردوگاهها فرستاده میشد. طنز تاریخ اینجاست که موسیقیدانان ابلهی که در کنسرتهایشان چه گوارا را ستایش میکنند متوجه نیستند که شهروندان کوبایی به خاطر گوش دادن به آهنگهایشان تحت تعقیب و آزار قرار میگرفتند.
دشمن رسانهها
بنا به نقل قول خوزه پادرو لادا، روزنامهنگار چپ، چه گوارا گفته است: «ما باید همه روزنامهها را نابود کنیم؛ ما نمیتوانیم با مطبوعات آزاد انقلاب کنیم. روزنامهها ابزار الیگارشی هستند.» بنا به گفته فونتووا «وقتی چه گوارا برای اولین بار به هاوانا آمد به بزرگترین و مجللترین عمارت شهر نقل مکان کرد. آنتونیو لانو مونتس در اینباره در سال ۱۹۵۹ مطلبی نوشت. اراذل و اوباش چه گوارا خدمت وی رسیدند.» مونتس در کتابی که در سال ۱۹۸۴ منتشر کرد گزارش میکند که مردان گوارا او را نزد وی بردند و او حکم اعدام ۲۶ نفر را در برابرش امضا کرد. مونتس میگوید چه گوارا به او گفت «میتوانم همین امشب دستور تیربارانت را بدهم. چی فکر میکنی؟» او پس از این تهدید بلافاصله کوبا را ترک کرد.
متعصب برتریطلب
[چپها امروز خود را قهرمان مبارزه علیه نژادپرستی که خود خالق آن هستند (و به تاریخ پیوسته) معرفی میکنند اما یکی از قهرمانان آنها یک نژادپرست قهار (با تعاریف خود آنها) بوده است]. چه گوارا در خاطراتش مینویسد که سیاهانی که در کاراکاس زندگی میکنند «نمونههای عالی از نژاد آفریقایی هستند که خلوص نژادی خود را حفظ کردهاند و از این جهت باید شکرگذار بیتوجهی آنها به شستشوی خود بود.» او در ادامه مینویسد: «سیاه فردی سستعنصر و رویاپرداز است که درآمد اندکش را صرف سبکسری یا مشروب میکند؛ اروپایی دارای سنت کار و پسانداز است.» فونتووا میگوید: «بسیاری از افرادی که چه گوارا برای تیرباران شدن میفرستاد اعضای ارتش باتیستا بودند که بیشتر از میان سیاهان و مولاتوها [چند نژادی] بودند. خود باتیستا مولاتو بود.» کوباییها باتیستا را دوست اقلیت سیاه کوبایی میشناختند و آنها به مقامات بالایی در حکومت رسیده بودند. فونتووا میگوید: «چه گوارای سفید زنبقی و فیدل کاسترو رژیم چندنژادی باتیستا را سرنگون کردند.» البته چه گوارا در میان افرادش کسانی را از سیاهان داشت تا برایش بجنگند.
دارای عقدهی نجاتبخشی
چه گوارا در خاطراتش خود را یک منجی معرفی میکند که کارش از میان بردن امتیاز با خونریزی است. او در خاطراتش در مورد شبی مینویسد که با دوست کمونیستش سخن میگفته و همانجا دچار کشف و شهود میشود: «حالا میدانستم … که وقتی روح هدایتگر بزرگ انسانیت را به دو قسمت در حال تخاصم تقسیم میکند من با مردم خواهم بود … خودم را میبینم … تعادلبخشِ بزرگ اراده فردی، مدعی نهایت عذرخواهی. احساس میکنم سوراخهای بینیام منبسط میشوند، بوی خوش و تند پودر اسلحه و خون، مرگ دشمن؛ من بدنم را پولادین میسازم، آماده برای نبرد و خودم را آماده می کنم تا فضایی مقدس باشم که در آن زوزههای حیوانی پرولتاریایی پیروز به گوش برسند.»
او پس از آنکه همراه با دوستانش مردم کوبا را برای هشت دهه به خاک سیاه نشاند به کشورهای دیگر رفت تا انقلابش را صادر کند اما سربازان بولیویایی او را پس از یک نبرد بدون محاکمه اعدام کردند [کاری که خود او با دیگران می کرد].