دستبرد استبدادیان به تاریخ

 راهزنان تاریخ

دولت جمهوری اسلامی در ۴۰ سال حکومت خود، نه تنها دست چپاول و غارت به جان و مال و حیثیت مردم دراز کرده است، بلکه با تیشه‌های زهرآگین به ریشه‌های تاریخی ملت ایران نیز مرتبا ضربه زده است. رسانه‌های تبلیغاتی رژیم در این سال‌ها به زبان‌های فارسی، ترکی، بلوچی، کردی، عربی، انگلیسی، فرانسه، اردو و زبان‌های دیگر به تحریف تاریخ ایران با هدف سست کردن ریشه تنومند تاریخ آن پرداخته‌اند.  این رسانه‌های ضد ایرانی مستقر در خاک ایران، کاری جز مغزشویی، تحریف تاریخ و هویت ایرانی نداشته‌اند. تکلیف این رسانه‌ها، تاریخ‌زدایی از ایران‌زمین و جایگزین کردن تاریخی جعلی بجای تاریخ راستین بوده است. در این تحریفات و مغزشویی‌ها از جمله:

۱- تاریخ تمدن درخشان ایران پیش از اسلام به شکل‌های مختلف تحقیر و نسبت به آن سیاه‌نمایی می‌گردد.
۲-تلاش تمدن ساز ایرانیان پس از اسلام به حساب دین خاصی گذاشته می‌شود.
۳-عبارت امت اسلامی جایگزین مردم ایران و ایرانیان می‌گردد تا هویت مستقل تاریخی ملت ایران در ابهام قرار گیرد.
۴-اندیشه‌های میهن‌دوستانه‌ ایرانیان که ریشه‌های ژرف در تاریخ اندیشه ‌این مرز و بوم دارند، افکاری باطل و ضد دین معرفی می‌شوند.
۵-کوشش ایرانیان در ترویج اندیشه‌های جدیدتر مانند لیبرالیسم، سوسیالیسم، حکومت قانون و دموکراسی که جزیی از تاریخ اندیشه ‌ایرانیان دردوران معاصر است، افکاری مذموم و مطرود معرفی می‌گردند تا ایدئولوژی‌های ضد پیشرفت و ترقی یکه‌تاز باشند.

 خوردن کفگیر به ته دیگ

تبلیغات سازمان‌یافته و وسیع رژیم علیه تاریخ ایران بطور عام و ایران باستان بطور ویژه با واکنش‌های درخور ستایش از سوی فرهیختگان فرهنگی در خارج و داخل کشور روبرو شده است. این واکنش‌های فرهنگی  شکل مؤثری از مبارزه علیه نادانی و خرافه بوده، و امروز می‌توان به روشنی مشاهده کرد که مقاومت فرهنگی ایرانیان به ثمر نشسته و رژیم در میدان فرهنگی به بن‌بست رسیده است. کفگیر تبلیغات اسلامگرایان به معنای واقعی به ته دیگ خورده است. علاقمندی مردم به آب و خاک و تاریخ آبا و اجدادشان را می‌توان از جمله در برگزاری سنت‌ها و جشن‌های ملی و نیز در ارجگذاری به شاهنامه فردوسی و  بزرگداشت کورش که شکلی سمبلیک از احترام به تاریخ باستان است، مشاهده کرد.

فاشیسم اسلامی تیشه‌ای برای زدن ریشه‌ تاریخ

ایدئولوژی‌های توتالیتر پوشش و بهانه‌ای برای اعمال استبداد و خفه کردن صدای آزادیخواهی و متوقف کردن پیشرفت اجتماعی هستند. این ایدئولوژی‌ها، نقش  تیشه برای زدن ریشه‌های تاریخ ملت را بازی می‌کنند. برای ایجاد گسست در ارکان دولت، نخست باید ریشه تاریخی ملت را خشکاند. ایدئولوژی‌های بنیادگرای اسلامی چنین وظیفه‌ای را به عهده گرفته‌اند. ایدئولوژی‌های استبدادی نام‌های مختلفی دارند، اما هدف همه آنها یکی است: برقراری سکوت و خاموش کردن صدای مخالف با خشونت. تجربه‌های سده بیستم که به سده‌ایدئولوژی‌های توتالیتر نیز شهرت دارد، بیانگر آنست که نظام‌های توتالیتر پس از مدتی کرّ و فرّ در زیر آواری از تنفر خودساخته  مدفون شده‌اند. دولت اسلامی ولایت فقیهی نیز بنا به قاعده در انتظار سرنوشت مشابهی است. اما دنیا عوض شده است. علت‌های برآمد و فروپاشی نظام‌های فاشیستی در سده بیستم با علت‌های برآمد و افول دولت‌های فاشیستی اسلامی که در اواخر سده گذشته و اویل سده بیست و یکم  ایجاد شدند، تفاوت‌هایی دارند. دولت‌های فاشیستی کلاسیک در فضایی شکل گرفتند که بین دو سیستم کمونیستی (با ساختار توتالیتر) و سرمایه‌داری (با ساختار دمکراتیک و یا استبدادی)  به وجود آمده بود. دولت‌های فاشیستی با وام گرفتن ساختار توتالیتر از کمونیسم و مناسبات اقتصادی از سرمایه‌داری خود را در تقابل با هر دو سیستمی ‌که از آنها گرته‌برداری کرده بودند، قرار دادند . تقابلی که به شکست محور فاشیسم و پیروزی محور مشترک لیبرال دمکراسی و کمونیسم انجامید.

از تفاوت‌های دیگر آنکه فاشیسم در ژاپن، ایتالیا و آلمان دارای استقلال رأی و عمل بود، اما فاشیسم اسلامی را باید «فاشیسم آلت دست» نامید. القاعده، طالبان، داعش- دولت اسلامی عراق و شام-، دولت وهابی عربستان سعودی، و دولت اسلامی در ایران همه دولت‌های بالفعل و یا بالقوه فاشیستی ِ آلت دست هستند. سیاست‌های به اصطلاح اسلامی این دولت‌ها و شبه‌دولت‌ها، سیاست‌های پا در هوایی است که به سود قدرت‌های بیگانه از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه،آلمان، چین و روسیه عمل می‌کنند. بنیادگرایان اسلامی چون ریشه در سرزمین‌های خود ندارند، دم و بازدمشان به اکسیژنی که بیگانگان به آنها می‌رسانند وابسته است. حاصل کار این آلت دست‌ها، ویرانی لیبی،عراق، سوریه، یمن و بهم زدن ثبات سیاسی و امنیتی در عربستان و ایران بوده است.

  سیاست نعل وارونه زدن اسلامگرایان

ایدئولوژی بنیادگرایی اسلامی در ایران در عرصه‌های ارزشی، اقتصادی و سیاسی به بن‌بست رسیده است. تزویر و دورویی همواره در نظام ارزشی  اسلامگرایان کارکردی وسیع داشته است. همانگونه که پیش از این بیان شد ایدئولوژی‌ها پوشش‌هایی برای شکل‌های مختلف اعمال قدرت دولتی هستند. دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب در طول سال‌های حاکمیت اسلامی ماموریت قبض و بسط– بسته و باز کردن- ایدئولوژی اسلامی را به عهده داشتند. اما دیگر ظرفیت این قبض و بسط‌ها به پایان آمده است، به ویژه که صبر وشکیبایی مردم هم حد و اندازه‌ای دارد و دیگر زیر بار تفسیرهای متضاد ایدئولوژی‌های اسلامی نمی‌روند. در عین حال خشکیدن ظرفیت یک ایدئولوژی به معنی پایان یافتن مانور فریب و نیرنگ سیاسی نیست. در راستای چنین مانورهایی است که کاربدستان رژیم در ماه‌های اخیر دست به صحنه آوردن نمایش  جدیدی زده‌اند. طراحی این نمایش را چنین می‌توان در ذهن ترسیم کرد: «حال که مردم به تاریخ کشورشان عشق می‌ورزند، چرا برای راضی کردن آنها با تاریخ باستانی‌شان هم بازی نکنیم؟ چهل سال با تاریخ پس از اسلام بازی کردیم، حالا با تاریخ پیش از اسلام‌شان بازی می‌کنیم. اگر قرار بر حفظ قدرت سیاسی است چه فرق می‌کند که از اسلام ایدئولوژی سرکوبگر ساخته شود و یا از تاریخ باستان ایدئولوژی استبدادی جدیدی اختراع گردد؟» در چنین فضایی است که ناگهان بین کورش پادشاه بزرگ هخامنشی و خضر پیامبر قرینه‌سازی‌های عوام‌فریبانه‌ای صورت می‌گیرد.  از سوی دیگر زمزمه‌هایی شنیده می‌شود که نقش کعبه عربی را به مقبره‌ این پادشاه محبوب باستانی واگذار کنند و رندانه نقش بزرگ تاریخی کورش را جلوه‌ای مذهبی دهند. در ادامه ‌این بازی‌های زشت است که علی اکبر ولایتی از عُمّال شناخته شده مافیای اسلامی در یک برنامه تلویزیونی به مداحی در باره تاریخ باستان می‌پردازد و وصیت‌نامه منتسب به خشایارشا را چنان می‌خواند که انگار در حال خواندن  مفاتیح الجنان است! اینان دزدان تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین هستند، باید مراقب بود که یک‌بار دیگر به نامی ‌دیگر کلاه گشاد دیگری بر سر ملت گذاشته نشود.

ایران‌زمین دارای یک تاریخ ده‌هزار ساله تمدنی است. از این ده‌هزار سال حد اقل دوهزار و ششصد سال آن دارای تاریخ مدون است که دوران تاریخی  خوانده می‌شود. این دوره تاریخی نیز به دو دوره پیش از اسلام و دوره پس از ورود اسلام به ‌ایران تقسیم می‌شود. دوره‌بندی‌های تاریخ بر اساس فراز‌های مهم در تحولات سیاسی و فرهنگی مردمان یک سرزمین صورت می‌گیرند. دوره‌بندی تاریخ به معنی تفکیک و تجزیه تاریخ نیست. ایرانیان  وارث مجموعه‌ این تاریخ با شکوه ده هزار ساله هستند. تاریخ درس حکمت و عبرت است و بس! به همین جهت باید تاریخ را از بازی‌های سیاسی مصون نگاه داشت و از آن چون مردمک چشم حفاظت کرد.

Published by:

Piruzan

Siehe! Ich bin meiner Weisheit überdrüssig, wie die Biene, die des Honigs zuviel gesammelt hat, ich bedarf der Hände, die sich ausstrecken. Ich möchte verschenken und austeilen, bis die Weisen unter den Menschen wieder einmal ihrer Torheit und die Armen wieder einmal ihres Reichtums froh geworden sind. Dazu muss ich in die Tiefe steigen: wie du des Abends tust, wenn du hinter das Meer gehst und noch der Unterwelt Licht bringst, du überreiches Gestirn!

Katgeorien هویت ملی, تاریخ, جامعهHinterlasse einen Kommentar

Kommentar verfassen

Trage deine Daten unten ein oder klicke ein Icon um dich einzuloggen:

WordPress.com-Logo

Du kommentierst mit deinem WordPress.com-Konto. Abmelden /  Ändern )

Facebook-Foto

Du kommentierst mit deinem Facebook-Konto. Abmelden /  Ändern )

Verbinde mit %s