آفریدگار تمامی شرایط برای زندگی انسان و هر چیز دیگر روی زمین را فراهم کرده است. فرهنگهای سنتی بر وجود رابطه دوستانه و صلح آمیز بین طبیعت و انسان تاکید میکنند. دونگ ژونگشو، فیلسوف باستانی چینی در این باره در کتاب خود به نام «شبنم فاخر سالانه بهار و پاییز» نوشت: «همه چیز روی زمین برای بهره مندی انسان خلق شده است» [۱]. در عین حال، انسانها باید با رعایت اصول آسمان و زمین به طبیعت احترام بگذارند.
در فلسفله سنتی چینی، بین همه چیز تعادل و همچنین ضرورت برای خودداری از آسیب رساندن وجود دارد. در آموزههای کنفوسیوس به نام «مکتب اعتدال» آمده است: «اصول اخلاقی سیستمی را با قوانینی ایجاد میکند که آسمان و زمین آن حمایت کرده و دربر گرفته است. این همان سیستمی از قوانین است که به وسیله آن همه مخلوقات با نظم آن امکان تولید و توسعه خود را بدون آسیب رساندن به یکدیگر پیدا میکنند؛ به عبارت دیگر، تمامی عملکردهای طبیعت بدون تداخل یا سردرگمی جریان پیدا میکند» [۲]. به این ترتیب سنت کهن چین برای حفاظت از طبیعت اهمیت قائل میشد. اسناد تاریخی نشان میدهد که چهار هزار سال پیش و در زمان فرمانروایی امپراتور «یو» کبیر «در ۳ ماه بهار مردم برای کمک به رشد جنگل با خود تبر حمل نمیکردند؛ در سه ماه تابستان این افراد در رودخانهها تور پهن نمیکردند تا ماهیها زاد و ولد کنند» [۳]. زنگ زی، یکی از پیروان کنفوسیوس نوشته است: «درخت را تنها در فصل مناسب میتوان قطع کرد، و حیوانات را تنها در زمان مناسب میتوان ذبح کرد.» [۴].
این نقل قولها منعکس کننده ایدههای سنتی اعتدال گرایی در همه چیز و محافظت و گرامیداشت طبیعت هستند که نه تنها در چین، بلکه در تمام فرهنگ های کهن دنیا قابل مشاهده است.
از زمان انقلاب صنعتی، جامعه به طور فزآیندهای از آلودگی و تاثیر آن بر آسیبهای محیطی آگاه شده است. کشورهای غربی با وضع قوانین حفاظت از محیط زیست تا حدودی این آسیب ها را جبران کرده است. اهمیت حفاظت از محیط زیست در کشورهای جهان اول به شکل همه گیر شناخته شده است.
چیزی که درک کمتری از آن داریم، میزان شکل دهی و دستکاری روایتهای مرتبط با محیط زیست توسط کمونیسم است. اگرچه دلایل حفاظت از محیط زیست کاملا منطقی هستند و بسیاری از افراد برای بهبود وظعیت محیط زیست و تضمین آینده بشر تلاش میکنند، اما عناصر کمونیسم بخش اعظم جنبش زیست محیطی را برای پیشبرد برنامههای سیاسی خود استفاده کردهاند. در واقع نفوذ کمونیسم به جنبش زیست محیطی از ابتدای پدیدار شدن آن وجود داشته است.
علوم زیست محیطی یک زمینه مطالعاتی پیچیده است، و پژوهشهای آن همچنان تا یافتن پاسخهای قطعی درباره موضوعاتی چون تغییرات اقلیمی فاصله زیادی دارد. با این حال بسیاری از فعالان و سازمانهای «سبز» تحت تاثیر ایدئولوژی چپ گرا و با استفاده از روایتهای افراطی، رادیکال و حتی مذهبی، مفهوم حفاظت از محیط زیست را در یک مبارزه کاملا سیاسی خلاصه کردهاند. به جای پیروی از آموزه های باستانی اعتدال و محافظه گرایی، فعالان محیط زیست چپ گرای رادیکال در جنگ خود با «دشمنان» محیط زیست، از کسب و کارهای خصوصی گرفته تا تولید مثل سعی در زیر پا گذاشتن اخلاق و سنت را دارند. جنبش زیست محیطی در ترکیب با گرایشهای رادیکال به یک پروپاگاندای گمراه کننده و معیار سیاسی دیکتاتوری تبدیل شده است که میتوان آن را «نسخهای از کمونیسم» نامید.
این فصل بر چگونگی ترکیب جنبش زیست محیطی به عنوان یک ایدئولوژی با کمونیسم، و دستکاری و تغییر آن برای خدمت به اهداف کمونیسم تمرکز میکند.
- کمونیسم و جنبش زیست محیطی
پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و کشورهای بلوک شرق اروپا، کمونیستها به تاثیرگذاری بر جوامع شرقی و غربی و ایجاد یک حکومت جهانی ادامه دادند.
برای دستیابی به این هدف، کمونیسم باید ابتدا یک «دشمن» جهان شمول را که همه نسل بشر را تهدید میکند، ایجاد کند و با ایجاد وحشت در کل دنیا، افراد را به کنار گذاشتن آزادی فردی و حاکمیت دولتی ترغیب کند. ایجاد وحشت جهانی درباره بلایای اقلیمی و محیطی قریب الوقوع یک روش کمونیسم برای دستیابی به هدف خود است.
الف. سه مرحله جنبش زیست محیطی
شکل گیری و گسترش جنبش زیست محیطی دارای یک پیوند ناگسستنی با کمونیسم است. گسترش این جنبش را میتوان در سه مرحله توضیح داد.
مرحله اول
اولین مرحله به اصطلاح «دوره آبستن» نظری نام دارد، که آثار آن را میتوان از سال ۱۸۴۸ میلادی و انتشار «مانیفست کمونیست» توسط کارل مارکس و فردریش انگلس تا اولین «روز زمین» در سال ۱۹۷۰ مشاهده کرد.
مارکس و پیروان او از جنبش زیست محیطی به عنوان محور گفتمان خود یاد نکردند، اما دو مفهوم آتئیسم (خداناباوری) و ماتریالیسم مارکسیست به طور طبیعی با گرایشهای اصلی جنبش زیست محیطی مدرن سازگار هستند. مارکس اعلام کرد که کاپیتالیسم با طبیعت (یا محیط زیست) در تضاد است. مارکسیستها واژه «اکوسیستم» را ابداع کرده و به آرامی جنبش زیست محیطی را وارد موضوعات عمومی مختلف کردند.
در آخرین دهه از این دوره، یعنی ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰، دو کتاب پر فروش به نام های بهار خاموش (۱۹۶۲) و بمب جمعیت (۱۹۶۸) مفاهیم جنبش زیست محیطی را وارد فرهنگ عامه کردند. کتاب بهار خاموش به نگرانیهای منطقی درباره آسیب به محیط زیست توسط سمهای شیمیایی میپرداخت، در حالی که بمب جمعیت از کنترل سریع و گسترده جمعیت حمایت میکرد و جرقههای گرایش ضدانسانی در جنبش زیست محیطی تحت تاثیر کمونیست را به راه انداخت.
مرحله دوم
به طور کل میتوان گفت که عملکرد اصلی جنبش «پاد فرهنگ» دهه ۶۰ میلادی، به راه انداختن رژه نظامی عناصر کمونیسم در غرب بود. آنها با تبلیغ جنبشهای مدنی و ضد جنگ کار خود را آغاز کردند، و به سرعت در اشکال مختلف مانند فمینیسم، انقلاب جنسی و حمایت از محیط زیست گسترش پیدا کردند. این در واقع ریشه انفجار ایدئولوژی زیست محیطی و خشم بود.
اولین «روز زمین» در سال ۱۹۷۰ نشانگر آغاز مرحله دوم بود. کمی بعد و در سال ۱۹۷۲، سازمان ملل متحد اولین کنفرانس خود را در زمینه محیط زیست انسانی در شهر استکهلم برگزار کرد. سپس مجموعه ای از گروه های نظارتی و سازمان ها شکل گرفتند. در اروپا و ایالات متحده، این گروهها با استفاده از اعتراض، پروپاگاندا و کنشگری تحت پوشش پژوهشهای علمی به دولتها فشار میآوردند.
مرحله سوم
مرحله سوم در آستانه پایان جنگ سرد و همزمان با فروپاشی سیاسی کمونیسم در اروپای شرقی آغاز شد. در این دوره، کمونیستها تصمیم گرفتند تا با روایت «نجات دنیا» مسیر خود را تغییر بدهند.
در سال ۱۹۸۸، سازمان جهانی هواشناسی و برنامه محیط زیست سازمان ملل در یک اقدام مشترک هیئت بیندولتی تغییر اقلیم (IPCC) را شکل دادند، و مفهوم گرمایش کره زمین رسما وارد حوزه سیاست شد. در سال ۱۹۹۰ و چند ماه پیش از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی، مسکو میزبان یک کنفرانس بینالمللی درباره محیط زیست بود. میخائیل گورباچف، دبیر کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در سخنرانی خود از ایجاد یک سیستم بینالمللی نظارت بر محیط زیست و پیمانی برای محافظت از «مناطق زیست محیطی ناب» حمایت کرد. او همچنین حمایت خود از برنامه زیست محیطی سازمان ملل و برگزاری یک کنفرانس دیگر، که در سال ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو برگزار شد را اعلام کرد. [۵]
به نظر میرسید که بیشتر حامیان محیط زیست در غرب از این پیشنهادات استقبال کردند و تغیرات اقلیمی جهان شمولِ حاصل دست انسان را به عنوان تهدید اصلی برای بشریت درنظر گرفته بودند. ناگهان یک پروپاگاندا که از مفهوم حفاظت از محیط زیست برای اهداف سیاسی استفاده کرده بود گسترش پیدا کرد، و قوانین زیست محیطی به سرعت وضع شدند.
با توجه به سیاست زدگی مسائل زیست محیطی، پروپاگاندا و تبلیغات گسترده مانع از قانون گذاری منطقی و پژوهش علمی شد؛ امری که در ادامه این فصل به آن می پردازیم.
ب. ریشههای مارکسیستی جنبش زیست محیطی
سنت شرقی از انسان به عنوان روح همه چیز و یکی از سه قوا (آسمان، زمین، انسان) یاد میکند، در حالی که مذاهب غربی آموزش میدهند که خداوند انسان را با تصویری از خودش خلق کرد. به عبارت دیگر، حیات انسان یک مفهوم با ارزش، هدف و عزتی والاتر است. طبیعت برای تغذیه بشریت به وجود آمده است و انسانها موظفند تا از محیط زیست طبیعی خود مراقبت کنند.
با این حال ماتریالیستها و آتئیستها چنین برتری را به انسان نسبت نمیدهند. فردریش انگلس در یکی از مقالههای خود نوشت: «زندگی صرفا شیوه وجود بدنهای پروتئینی است» [۶]. در این دیدگاه، زندگی انسان چیزی بیشتر از چیدمان پروتئینها نیست و از نظر حیاتی با حیوانات یا گیاهان تفاوتی ندارد. به این ترتیب سلب آزادی یا حتی زندگی انسانها با هدف حفاظت از محیط زیست یک عمل کاملا منطقی است.
یوستوس فون لیبیش، شیمیدان آلمانی در به روز رسانی کتاب خود در زمینه شیمی آلی از کشاورزان بریتانیایی برای استفاده از گوانو (کود مرغی) وارداتی برای پرورش محصولات انتقاد کرد. صنعت کشاورزی بریتانیا در آن زمان با استفاده از گوانو به عنوان یک کود کارآمد سوددهی بالایی داشت، و عملکرد محصول به طور قابل توجهی افزایش یافته بود. تا میانه قرن نوزدهم مردم بریتانیا حجم بزرگی از منابع غذایی باکیفیت را در اختیار داشتند. فون لیبیش استدلالهای مختلفی را علیه استفاده از کود وارداتی ارائه کرد، که شامل تاثیر تجمیع گوانو بر جمعیت پرندگان و همچنین ناپایداری آن در طولانی مدت بود. او همچنین نسبت به افزایش طول عمر و افزایش تعداد مردم بریتانیا به دلیل تغذیه مناسب نگران بود، و ادامه داد که افزایش جمعیت منجر به آسیبهای زیست محیطی گسترده میشود. [۷]
مارکس در زمان نگارش کتاب «سرمایه» کارهای فون لیبیش را با دقت مطالعه کرد و با استفاده از استدلالهای وی به نظام سرمایه داری حمله کرد. مارکس کارهای فون لیبیش را به دلیل «استفاده از دیدگاه علوم طبیعی برای شکل دادن به جنبه منفی و مخرب کشاورزی مدرن» ستوده است. [۸]
مارکس هرگونه استفاده از منابع طبیعی برای تولید ثروت را یک چرخه معیوب دانست، و نتیجه گیری کرد: «کشاورزی منطقی و درست با سیستم سرمایه داری در تضاد است».
پس از اینکه ولادیمیر لنین و حزب بولشویکاش در سال ۱۹۱۷ کودتای خود را آغاز کردند، به سرعت با صدور فرمانهای مختلف شروع به ملیسازی منابع طبیعی مختلف مانند زمین، جنگل، آب، مواد معدنی، حیوانات و گیاهان کرده و دسترسی عمومی بدون مجوز به آنها را ممنوع اعلام کردند.
برایان ساسمن، هواشناس و نویسنده آمریکایی در کتاب خود با نام «استبداد زیست محیطی: چگونه سیاست سبزگرایی چپ آمریکا را از بین میبرد» در سال ۲۰۱۲ نوشت که ایدههای مارکس و لنین اساس عقاید حامیان محیط زیست امروزی را شکل داده است. از نظر این افراد، هیچ کس حق استفاده از منابع طبیعی برای بهره شخصی را ندارد. ساسمن در این باره مینویسد: «فرقی بین نجات جنگلها، والها، حلزونها یا اقلیم وجود ندارد، این باورها همه به یک دیدگاه اساسی و عمیق مرتبط هستند که تلاش برای سودآوری از منابع طبیعی را یک عمل غیر اخلاقی میداند و در صورت عدم توقف نهایتا به نابودی زمین منجر خواهد شد». [۹]
جنبش جهانی زیست محیطی شامل تعداد زیادی از روشنفکران، سیاستمداران، دانشمندان، فعالان مدنی و شخصیتهای رسانهای میشود». برشمردن تمامی افکار، سخنرانیها و کارهای این افراد از حوصله این متن خارج است، اما نمیتوان یک شخصیت را نادیده گرفت: موریس استرانگ، بنیان گذار و اولین مدیر اجرایی برنامه زیست محیطی سازمان ملل.
موریس استرانگ، یک کانادایی، وظیفه سازماندهی کنفرانسهای سازمان ملل مانند کنفرانس محیط زیست انسانی در سال ۱۹۷۲ و کنفرانس محیط زیست و توسعه در سال ۱۹۹۲ را بر عهده داشته است. او به شدت تحت تاثیر عمو زاده خود به نام آنا لوئیز استرانگ، یک خبرنگار کمونیست شناخته شده بود که در چین به خاک سپرده شد. استرانگ خود را به عنوان «یک سوسیالیست نظری و یک کاپیتالیست عملی» توصیف کرد. [۱۰].
استرانگ پس از مدتی نقش مهمی در جنبش جهانی محیط زیست پیدا کرد. دیدگاه گروه های تحت رهبری استرانگ در سازمان ملل تقریبا با نظریه های مارکسیستی یکسان است. در مقدمه گزارش کنفرانس جهانی سال ۱۹۷۶ در زمینه سکونتگاههای انسانی آمده است: «مالکیت خصوصی زمین ابزار اصلی تجمیع ثروت است که منجر به نابرابری مدنی میشود. به این ترتیب کنترل عمومی زمین یک امر ضروری است». [۱۱] استرانگ پس از بازنشستگی در پکن زندگی میکرد، اما در سال ۲۰۱۵ در کانادا درگذشت.
ناتالی گرانت وراگا، متخصص تاکتیکهای دروغپراکنی اتحادیه جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۸ در مطلبی نوشت: «حفاظت از محیط زیست تبدیل به ابزار اصلی حمله به غرب و تمام باورهای آن شده است. حفاظت از محیط زیست را میتوان به عنوان بهانهای برای اتخاذ اقدامات تضعیفی علیه پایگاههای صنعتی کشورهای پیشرفته استفاده کرد. این جنبش میتواند با پایین آوردن استانداردهای زندگی و القای ارزشهای کمونیستی منجر به نارضایتی شود». [۱۲]
پ. مارکسیسم اکولوژیک
آرتور تنسلی، دانشمند بریتانیایی در مقطع زمانی قرن نوزدهم و بیستم برای اولین بار ایده بوم شناسی (اکولوژی) و اکوسیستم را معرفی کرد. تنسلی اولین رئیس انجمن بوم شناسی انگلستان بود، و در زمان تحصیل در کالج لندن به شدت تحت تاثیر ری لنکستر، جانورشناس داروینی قرار گرفته بود. [۱۳] هر دو این افراد سوسیالیست فابیان بودند. لنکستر یکی از مهمانان همیشگی و از دوستان مارکس بود. او در نامهای به مارکس نوشته بود که «با بیشترین بهره و لذت» در حال مطالعه کتاب «سرمایه» بود. [۱۴]
پیوندهای اصلی بین مفاهیم بوم شناسی و مارکسیسم را میتوان در رابطه بین تنسلی، لنکستر و مارکس مشاهده کرد. اگرچه ایدئولوژی زیست محیطی به طور کل بر حفاظت از محیط طبیعی در برابر آسیبهای احتمالی تمرکز دارد، اما بررسی رابطه بین موجودات زنده و محیط زندگی آنها در علم بوم شناسی پیشزمینه نظری برای تعریف عامل آسیب به محیط زیست را فراهم میکند. «اکو-مارکسیسم» این ایده را یک گام فراتر برده و با اضافه کردن مفهوم بحران اکولوژیک، استدلال خود برای فروپاشی اقتصادی کاپیتالیسم را تقویت میکند. اکو مارکسیسم با معرفی تعارض ذاتی بین تولید و طبیعت، به دنبال گسترش نبرد بین بورژوازی و طبقه کارگر (پرولتاریا) است. این تئوری بحران مضاعف یا درگیری مضاعف نام دارد. در تئوری مارکسیستی، درگیری اولیه نظام سرمایهداری را میتوان در تقابل نیروی تولید و روابط تولید مشاهده کرد، در حالی درگیری ثانویه این نظام به تقابل محیط تولید (اکوسیستم) و نیروی تولید (کاپیتالیسم) اشاره دارد. در دیدگاه مارکسیستی، درگیری اولیه منجر به بحران اقتصادی و درگیری ثانویه منجر به بحران اکولوژیک می شود. [۱۵]
قرن گذشته نشان داد که پیشبینی مارکسیستها درباره فروپاشی درونی نظام سرمایهداری اشتباه است. برعکس، این نظام به پیشرفت خود ادامه داده است. کمونیستها برای ادامه نبرد با نظام سرمایهداری و کسب و کار خصوصی سعی در ترکیب جنبش زیست محیطی و مارکسیست داشتهاند، و به شعار جدید «فروپاشی اکولوژیک» شکل دادند.
ت. سوسیالیسم اکولوژیک
همانطور که از نامش پیداست، ایدئولوژی اکوسوسیالسم سعی در ترکیب بوم شناسی و سوسیالیسم دارد. استفاده از مطالبات معمول سوسیالیستی مانند «عدالت اجتماعی» در کنار نگرانیهای اکولوژیک، روش جدید برای پیشبرد ایدئولوژی سوسیالیستی است.
تصویر جامعی از اکوسوسیالیسم را میتوان در کتاب «مانیفست اکوسوسیالست»، نوشته جوئل کوول و مایکل لووی در سال ۲۰۰۱ مشاهده کرد. کوول یک فعال ضد جنگ ویتنام و استاد روانپزشکی بود که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ کاندیدای ناموفق حزب سبز بود. لووی یک جامعه شناس و عضو سازمان کمونیستی «بینالملل چهارم» بود. این دو نویسنده در مانیفست خود سعی در «ایجاد جنبشی دارند که بتواند از طریق یک جامعه متشکل از مالکیت مشترک ابزار تولید، جایگزین مالکیت در نظام سرمایهداری شود و حفظ و بازیابی اکوسیستم را به عنوان بخش اساسی تمامی فعالیتهای انسانی نهادینه کند». آنها اکوسوسیالسم را صرفا به عنوان شاخهای از سوسیالسم ارائه نکردند، بلکه آن را به عنوان سوسیالیسم عصر جدید میشناختند. [۱۶]
ث. وقتی که «سبز» تبدیل به «قرمز» جدید می شود
با ورود جنبش زیست محیطی به صحنه سیاست، مفاهیمی چون سیاست سبز یا «اکوپولیتیک» به وجود آمد. حزب سبز که هم اکنون در بسیاری از کشورها تاسیس شده است نتیجه مستقیم سیاستهای سبز بود؛ سیاستهایی که معمولا فراتر از حفاظت از محیط زیست فعالیت کرده و شامل برنامههای چپگرا مانند عدالت اجتماعی، فمینیسم، فعالیت ضد جنگ و صلح طلبی میشود. برای مثال «گلوبال گرینز» یک سازمان بین المللی مرتبط با حزب سبز بوده، و اساسنامه ۲۰۰۱ آن به شدت تحت تاثیر ایدئولوژی مارکسیست است. [۱۷] پس از سقوط رژیمهای کمونیست در اروپای شرقی، چندین عضو سابق حزب و سایر کمونیستها دست به تاسیس یا عضویت در احزاب سبز زده تا خصوصیت چپ گرای این جنبش را تقویت کنند.
گورباچف، رهبر سابق شوروی نیز تلاش ناموفقی در ورود مجدد به عرصه سیاست داشت. او سپس به جنبش زیست محیطی روی آورد و سازمان «صلیب سبز بینالملل» را تاسیس کرد. گورباچف به طور مرتب از تاسیس یک دولت جهانی برای جلوگیری از فاجعه اکولوژیک استقبال کرده است. [۱۸]
بسیاری از احزاب کمونیست در غرب به طور مستقیم در ارتباط با جنبشهای حفاظت از محیط زیست هستند. جک موندی، فعال صنفی و هم بنیانگذار حزب سبز استرالیا یکی از اعضای حزب کمونیست این کشور است. همسر او رئیس حزب کمونیست ملی از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲ بود. [۱۹]
ج. دستکاری گفتمان جنبش زیست محیطی
شروع جنبشهای تودهای یکی از استراتژیهای کمونیسم برای گسترش نفوذ خود در سراسر کشورها و جهان است. بسیاری از سازمانهای زیست محیطی تعداد زیادی از مردم را برای کمپینهای حفاظت از محیط زیست بسیج میکنند. آنها نهادهای دولتی را برای تدوین و اجرای توافق نامهها و مقررات خود ربودهاند. همچنین برای ساکت کردن عموم دست به حوادث خشونت آمیز زدهاند.
ساول آلینسکی، چپ گرای رادیکال گفته است که اهداف واقعی یک جنبش را باید مخفی کرد و مردم را باید در ابعاد بزرگ برای پشتیبانی از اهداف محلی، موقت، امکان پذیر و خیرخواهانه بسیج کرد. زمانی که مردم به اهداف میانهرو عادت کردند، تشویق آنها برای حمایت از اهداف رادیکال نسبتا ساده است. آلینسکی مینویسد: «به یاد داشته باشید: زمانی که مردم را حول یک محور آشکار مانند آلودگی سازماندهی کنید، حرکت آن غیرقابل توقف خواهد بود. این گروه در مرحله بعد به طور طبیعی به سوی آلودگی سیاسی و آلودگی پنتاگون گام برمیدارد». [۲۰]
گروههای مختلف چپگرا از جنبش زیست محیطی برای پوشش ایدئولوژی خود و به راه انداختن اقدامات خیابانی و تحریک انقلاب استفاده میکنند. برای مثال اگر نام حزبی در یک کشور «جنبش اقلیمی مردمی» باشد، میتوان آن را به عنوان محصول حزب کمونیست قلمداد کرد. این گروهها در ایالات متحده با نامهایی مانند حزب کمونیست آمریکا، اقدام سوسیالیست، حزب کمونیست انقلابی مائوئیست آمریکا، انجمن بوم شناسی آمریکا، حزب کارگران سوسیالیست، آلترناتیو سوسیالیست، دموکرات سوسیالیستهای آمریکا و غیره شناخته می شوند. چنین گروههایی میزبان «راهپیمایی اقلیمی مردمی» بودند که منجر به برافراشتن دریایی از پرچمهای قرمز در شهرهای بزرگ آمریکا، از جمله پایتخت شد. از شعارهای متداول این رویدادها وان به این موارد اشاره کرد: «تغییر سیستم، نه تغییر اقلیم»، «کاپیتالیسم ما را میکشد»، «کاپیتالیسم در حال نابود کردن محیط زیست است»، «کاپیتالیسم زمین را میکشد»، و «نبرد برای یک آینده سوسیالیست» اشاره کرد. [۲۱]
با رشد روزافزون عناصر کمونیست و سوسیالیست در جنبشهای زیست محیطی، میتوان گفت که «صلح سبز» کاملا به انقلاب قرمز تبدیل شده است.
چ. اکوتروریسم
به دلیل تاثیرات چپگرایان، جنبش زیست محیطی از آغاز کار خود گرایشهای رادیکال داشته است. چندین شاخه از این جنبش، از جمله بوم شناسی عمیق، اکوفمینیسم، بوم شناسی اجتماعی و سیستم مناطق زیستی به دلیل گرایشهای شدیدا رادیکال خود شناخته شدهاند. از معروفترین این گروهها میتوان به «اول زمین!» و «جبهه آزادسازی زمین» اشاره کرد، که هر دو از رویکرد اقدام مستقیم و فعالیتهای مخرب موسوم به اکوتروریسم برای توقف فعالیتهایی استفاده میکنند که از نظر آنها به محیط زیست آسیب میرساند.
گروه «اول زمین!» در سال ۱۹۷۹ و با شعار «برای دفاع از مادر زمین، هیچ سازشی نیست!» نامگذاری شد. این گروه با استفاده از رویکرد اقدام مستقیم و «نافرمانی مدنی خلاق» عملیاتهای ساخت و ساز نیمه تمام، مکانهای ساخت سد و سایر پروژههای مشابه را هدف قرار میدهد. یکی از تاکتیکهای معروف این گروه «تحصن روی درخت» نام دارد که در آن، اعضای گروه برای جلوگیری از قطع شدن درختان زیر آنها نشسته یا از آنها بالا میروند. این تاکتیکها منجر به جلب بسیاری از افراد چپگرا، آنارشیستها و افراد مشابه با هدف شورش علیه جریان اصلی جامعه شده است.
در سال ۱۹۹۲، برخی از اعضای رادیکالتر این گروهها زیرمجموعهای به نام جبهه آزادسازی زمین (ELF) ایجاد کردند. آنها نام گروه خود را از گروه «جبهه زندگی زیست محیطی» که در سال ۱۹۷۸ منحل شد الهام گرفته، و از تاکتیکهای چریکی آنها، به ویژه آتش سوزیهای عمدی استفاده میکردند. گروه ELF در دسامبر سال ۲۰۰۰ مرتکب مجموعهای از جنایات در لانگ آیلند (نیویورک) شد. این تندروها پنجره صدها خانه را شکستند، در مناطق ساخت و ساز و دفاتر شرکتی مک دونالد با اسپری گرافیتی طرح کشیدند و ۱۶ آپارتمان در مجتمعهای مسکونی و حداقل ۴ خانه لوکس را آتش زدند. بهانه اصلی آنها برای آتشسوزی این بود که آن خانهها «محل پرورش ثروتمندان آینده» است که بر روی جنگلها و تالابها ساخته شده بودند. همزمان با ارتکاب به این اقدامات، اعضای ELF شعار میدادند «اگر شما میسازید، ما میسوزانیم». [۲۲]
افبیآی در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد که ELF و سایر سازمان های تندرو از سال ۱۹۹۰ با دست داشتن در بیش از ۱۲۰۰ جرم و دهها میلیون دلار خسارت به اموال، یک تهدید جدی برای ایالات متحده هستند. [۲۳] اقدامات این سازمانها مدتهاست که از محدوده عادی اعتراض سیاسی یا تفاوت دیدگاهها فراتر رفته است. ایدئولوژی کمونیست با استفاده از ابزار تنفر، حامیان محیط زیست را به تروریست بدل کرده است.
ح. صلح سبز: همه چیز به جز داستان صلح
«صلح سبز» در سال ۱۹۷۱ و به عنوان بزرگترین سازمان زیست محیطی جهان تشکیل شد که دارای دفاتر کار در بیش از ۵۰ کشور جهان و بودجه سالانه ۳۵۰ میلیون دلاری است. این سازمان همچنین یکی دیگر از نهادهای زیست محیطی رادیکال به حساب میآید.
پاول واتسون، همبنیانگذار صلح سبز که در سال ۱۹۷۷ آن را ترک کرد در این باره گفت: «رمز موفقیت دیوید مک تاگارت [رئیس سابق] این سازمان مشابه رمز موفقیت صلح سبز است: حقیقت اهمیتی ندارد، تنها آن چیزی که مردم به آن باور دارند مهم است. هویت شما همان چیزی است که رسانهها تعریف کرده اند. [صلح سبز] تبدیل به یک اسطوره و یک ماشین اسطوره سازی شد». [۲۴]
پاتریک مور، یکی دیگر از بنیان گذاران صلح سبز و متعهد به حفاظت از محیط زیست پس از ۱۵ سال این نهاد را ترک کرد و گفت که صلح سبز «چرخش شدیدی به سیاست چپ پیدا کرده بود». صلح سبز به یک نهاد تندرو و مخالف هر نوع تولید صنعتی تبدیل شده بود که به جای علم و منطق، به بازتاب عقاید سیاسی میپرداخت. [۲۵]
در سال ۲۰۰۷ شش عضو صلح سبز به طور غیرقانونی وارد یک نیروگاه ذغال سنگ شده و متعاقبا از آنها به دلیل وارد کردن خسارت به میزان ۳۰ هزار پوند انگلستان شکایت شد. آنها به تلاش خود برای خاموش کردن نیروگاه اعتراف کردند، اما باور داشتند که هدف این کار جلوگیری از آسیبهای بیشتر بود (بحران زیست محیطی به دلیل گازهای گلخانهای). دادگاه این شش نفر را از اتهام تبرئه کرد. پیش از این نیز صلح سبز در چندین پرونده قانونی برای اقداماتی مانند آسیب به یک جت جنگنده، تجهیزات زیردریایی و بزرگترین دستگاه امحای زباله بریتانیا پیروز شده بود. [۲۶]
استراتژی سازمانهای رادیکال زیست محیطی مانند صلح سبز استفاده از تمامی ابزار موجود برای دستیابی به اهداف است. در این زمینه، جنبش زیست محیطی رادیکال شباهت زیادی با کمونیسم دارد. مارکسیسم/لنینیسم سنتی نیز با وعده رسیدن به یک مدینه فاضله اقداماتی مانند کشتار، آتش سوزی یا سرقت را توجیه میکند. کمونیستها در پوشش حمایت از محیط زیست به طور مشابه به وسیله بحران زیست محیطی اقدامات خشونت بار و غیرقانونی خود را توجیه میکنند.
در مثال بالا، وکلای شش عضو صلح سبز به خوبی دادگاه را نسبت به توجیه کارهای غیرقانونی موکلان خود متقاعد کرده و نشان دادند که جامعه را میتوان به پذیرش استدلالهای مشکوک و بیاساس ترغیب کرد. همه این وقایع بخشی از فراموشی ارزشهای جهانی و نشاندهنده انحطاط اخلاقی جامعه است.
- تغییرات اقلیمی
مسئله تغییرات اقلیمی با آگاهیسازی افراد مشهور، شخصیتهای رسانهای، سیاست مداران و عموم مردم به یکی از موضوعات داغ جامعه امروزی تبدیل شده است. یکی از جملات بیشتر شنیده شده این است که انتشار گازهای گلخانهای توسط انسان باعث گرم شدن کره زمین و متعاقبا فجایع اقلیمی میشود.
مدافعان ادعا میکنند که این جمله نتیجه اجماع علمی و پژوهشهای اثبات شده است. به عقیده برخی از حامیان محیط زیست، افرادی که با این نتیجهگیری مخالفت کنند نه تنها ضد علم، بلکه ضد جامعه بشری هستند. صدای افراد مخالف با این دیدگاه غالبا خاموش شده و برای حفظ تصور یک اجماع علمی، به ندرت در رسانهها یا ژورنالهای علمی شنیده میشود.
یکی از دلایل تبرئه اعضای صلح سبز در پرونده ورود غیر مجاز به نیروگاه این بود که یک متخصص مشهور و طرفدار این اجماع علمی به نفع آنها شهادت داده بود. این متخصص در شهادت خود گفت که میزان انتشار روزانه کربن دی اکسید این نیروگاه منجر به انقراض نزدیک به چهارصد گونه جانوری میشود.
با این حال بسیاری از اعضای جامعه علمی، مانند ریچارد لیندزن، استاد بازنشسته هواشناسی در موسسه فناوری ماساچوست و استیون کونین، معاون سابق وزارت انرژی ایالات متحده در این باره نوشتهاند که درک ما از علوم اقلیمی همچنان کامل نیست و ما از دانش کافی برای اتخاذ سیاستهای اقلیمی منطقی برخوردار نیستیم. [۲۷] [۲۸]
الف. سرکوب عقاید مخالف
استیون کونین در یک مقاله نوشت:
عموم مردم تا حد زیادی از بحثهای کنونی در علوم اقلیمی بی اطلاع هستند. من اخیرا در یک جلسه ملی آزمایشگاهی مشاهده کردم که بیش از ۱۰۰ محقق دانشگاهی و دولتی به طور مداوم یکدیگر را در زمینه تمایز بین تاثیر عوامل انسانی و تنوع طبیعی آب و هوا به چالش میکشیدند. این چالشها نه بر سر مسائل جزئی، بلکه درباره جنبههای اساسی درک ما از مسائلی مانند کاهش آشکار و غیر منتظره روند افزایش جهانی سطح دریاها در دو دهه گذشته بود. [۲۹]
از موضوعات داغ مورد بحث دانشمندان میتوان به تاثیر غالب فعالیتهای انسانی یا عوامل طبیعی بر گرمایش محیط زیست، میزان گرمایش جهان تا پایان قرن بیستویکم، توانایی انسان برای پیشبینی تغییرات اقلیمی در آینده و احتمال فاجعه زیست محیطی قریب الوقوع اشاره کرد.
مایکل گریفین، فیزیکدان و از مدیران سابق ناسا در مصاحیهای با NPR در سال ۲۰۰۷ گفت:
درباره وجود روند گرم شدن کره زمین شکی ندارم. اما مطمئن نیستم که دیدگاه مبارزه با چنین روندی درست باشد. اگر فرض کنیم که مشکلی در اقلیم وجود دارد، این یعنی وضعیت کنونی اقلیم زمین در بهترین حالت است یا این بهترین شرایط اقلیمی است که میتوانیم داشته باشیم، و باید برای جلوگیری از تغییر آن اقدام کنیم. اولا، من گمان نمیکنم که بشر بتواند برای اطمینان از عدم تغییر اقلیم زمین اقداماتی را اتخاذ کند، و این امر از لحاظ تاریخی اثبات شده است. دوما، سوال من اینجاست که کدام انسانها، در چه زمان و کجا این امتیاز را به خود دادهاند تا اقلیم کره زمین در حال حاضر را به عنوان بهترین شرایط برای کل بشر شناسایی کنند؟ من گمان می کنم که فقط افرادی متکبر میتوانند چنین ادعایی داشته باشند. [۳۰]
اگرچه گریفین صرفا درباره لزوم فروتنی پژوهشگران صحبت کرده بود، اما بلافاصله با انتقاد شدید رسانهها و محققان اقلیمی روبرو شد که اظهارات وی را از روی نادانی خواندند. یک هفته بعد در جلسهای در آزمایشگاه پیش رانش جت (JPL) در پاسادنا (کالیفرنیا)، گریفین از کارکنان ناسا به خاطر اظهارات جنجالیاش عذرخواهی کرد. [۳۱]
چند ماه بعد در مصاحبهای با یکی از نشریات ناسا، گریفین گفت: «من فکر میکنم که مردم در زمینه تغییرات اقلیمی افراطی عمل میکنند، تا جایی که بررسی آن از دیدگاه فنی تقریبا یک عمل غیرقانونی شده است. این موضوع تقریبا جایگاه مذهبی پیدا کرده است، که به نظرم تأسفبار است».
با توجه به مشاهدات گریفین، استفاده از تمام ابزارها برای خاموش کردن بحثهای علمی با طبیعت علم تناقض دارد، چراکه پیشرفت علمی به خودی خود وابسته به بحث است. گریفین در این باره گفت: «شما تئوری خودتان را توسعه میدهید، دادههایتان را منتشر میکنید، ایده خود را گسترش میدهید، و دیگران نتیجه نهایی را نقد میکنند. اجماع علمی تنها به این روش تکامل پیدا میکند.» [۳۲]
مشابه آنچه گریفین تجربه کرد، لنارت بنگتسون، متخصص هواشناسی سوئدی نیز در زمان دعوت به بنیاد سیاست گرمایش جهانی (GWPF)، اتاق فکری که تئوریهای گرمایش زمین را به چالش میکشد با واکنش سریع و شدید همتایان خود در سراسر جهان مواجه شد. فشار بر او آنقدر شدید بود که وی پس از دو هفته مجبور به استعفا از این بنیاد شد.
بنگتسون در نامه استعفای خود نوشت:
در چند روز اخیر تحت فشار گروهی عظیم از سرتاسر جهان قرار گرفتهام که تحمل آن عملا برای من غیر ممکن شده است. در صورت ادامه این فشار من قادر به رسیدگی به وظایف عادیام نخواهم بود و هم اکنون نیز نگران امنیت و سلامت خود هستم. بنابرین راه حلی به جز استعفا از بنیاد سیاست گرمایش جهانی پیش روی خود نمیبینم. به هیچ عنوان انتظار نداشتم که این فشار عظیم از جامعهای به من وارد شود که در تمام زندگیام به آن احساس نزدیکی کردهام. همکارانم از من پشتیبانی نمیکنند، و برخی از آنها نام خود از مقالات مشترک را حذف کردهاند.
من هیچ محدودیت یا پایانی برای آنچه روی خواهد داد نمیبینم. این وضعیت من را به یاد دوران مککارتی می اندازد. من به هیچ عنوان انتظار وقوع چیزی شبیه به آن در جامعه هواشناسی را نداشتم. ظاهرا این جامعه هم در سالهای اخیر تغییر کرده است. [۳۳]
تغییری که بنگتسون به آن اشاره کرد نتیجه ایدئولوژی کمونیستی و تاکتیکهای جدال طلبانهای است که علم زیست محیطی را به سرقت برده است.
ادعای اجماع علمی در زمینه تغییرات اقلیمی این موضوع را به یک تعصب تبدیل کرده است. تغییرات اقلیمی یکی از عقاید اساسی در جنبش زیست محیطی است که جایگاه مقدس و خدشه ناپذیری دارد. دانشمندان، رسانهها و فعالان محیط زیستی که به این اصل باور دارند با یکدیگر برای گسترش اعتقاد عمومی به یک فاجعه زیست محیطی قریب الوقوع همکاری میکنند. این امر به ابزار مهم جنبش زیست محیطی برای ایجاد رعب و وحشت تبدیل شده است تا مردم سیاستهای چپ گرا، از جمله افزایش مالیات و دولت جهانی برای «نجات» از فاجعه را بپذیرند. تکنیکهای سیاسی کمونیستی شامل فریب، غارتگری، شرمساری عمومی و درگیری آشکار را به وضوح میتوان در فرآیند گسترش و تثبیت این تعصب مشاهده کرد.
ب. «اجماع نظر» در علوم اقلیمی
در سال ۱۹۸۸، هیئت بین دولتی تغییر اقلیم (IPCC) سازمان ملل به منظور ارزیابی و ترکیب پژوهشهای مرتبط با تغییرات اقلیمی ایجاد شد. یکی از ماموریتهای این نهاد، ارزیابی تحقیقات علمی موجود در زمینه تغییرات اقلیمی و انتشار گزارشات معتبر به صورت دورهای است. این گزارشات با هدف ارائه پیشزمینه علمی به دولتها برای سیاست گذاری طراحی شدهاند. چند صد نویسنده در نگارش آن و هزاران نفر در بررسی این گزارشات نقش دارند. به این ترتیب، نتیجه این گزارشات معمولا به عنوان اجماع نظر هزاران دانشمند برتر دنیا شناخته میشود.
در سال ۱۹۹۲، چهارچوب پیماننامه سازمان ملل در تغییر اقلیم (UNFCCC) هدف خود را پایداری غلظت گازهای گلخانهای جو زمین در سطحی اعلام کرد تا از تداخل خطرات انسانی با سیستم اقلیمی جلوگیری شود. هدف آنها شامل این ادعا بود که تغییرات اقلیمی یک پدیده خطرناک و ساخته دست انسان است. [۳۴] به این ترتیب، عملکرد UNFCCC باید تحت این پیش فرض باشد که انسانها مقصر تغییرات اقلیمی هستند، و وجود و بقای این نهاد وابسته به پیش فرض مذکور است. این پیش فرض منجر به محدودیت تمرکز و دامنه تحقیقات IPCC شده است. [۳۵]
حذف جملات حاوی عدم اطمینان از گزارشات IPCC
فردریک سیتز، فیزیکدان مشهور جهانی پیش از انتشار گزارش IPCC در سال ۱۹۹۵ یک نسخه از آن را به دست آورد. سیتز بعدا متوجه شد که گزارش نهایی با گزارشی که به تایید پژوهشگران رسیده بود تطابق ندارد: تمامی جملات حاکی از عدم اطمینان درباره تاثیر فعالیت انسان بر تغییرات اقلیمی از گزارش نهایی حذف شده بود.
سیتز در مطلبی در روزنامه «وال استریت ژورنال» نوشت: «در بیش از ۶۰ سال عضویت من در جامعه علمی آمریکا و خدمت به عنوان رئیس آکادمی ملی علوم و انجمن فیزیک آمریکا، هیچگاه شاهد چنین فساد نگران کنندهای در فرآیند داوری همتا که منجر به گزارش IPCC شده است نبودهام». [۳۶]
عبارات حذف شده در گزارش شامل موارد زیر بود:
- «هیچ یک از پژوهشهای ذکر شده شواهد واضحی را برای نسبت دادن تغییرات [اقلیمی] مشاهده شده به افزایش گازهای گلخانه ای ارائه نمیکند»
- «تاکنون هیج پژوهشی نشان دهنده رابطه بین کل یا بخشی از [تغییرات اقلیمی مشاهده شده] با دلایل انسانی نبوده است».
- «هرگونه ادعای وجود یا تشخیص تغییرات اقلیمی شدید تا پیش از برطرف شدن عدم قطعیت درباره تغییرات سیستم آب و هوا بحث برانگیز خواهد بود».
IPCC ادعا کرد که تمامی اصلاحات به تایید نویسندگان رسیده است، اما در حقیقت این تغییرات نشاندهنده میزان تاثیرپذیری گزارش این نهاد از سیاست است. این گزارش بدون اضافه کردن پژوهشهای نوین صرفا به خلاصه کردن تحقیقات قبلی میپردازد. از آنجا که تحقیقات کنونی شامل دیدگاههای متناقض فراوانی است، دستیابی به اجماع نظر برای IPCC صرفا به معنای کنار گذاشتن دیدگاههای مخالف از سر راهش بود.
در اولین پیش نویس گزارش سومین ارزیابی IPCC در آوریل سال ۲۰۰۰ آمده است: «تاثیر انسانی محسوسی بر تغییرات اقلیمی وجود دارد». متن پیش نویس دوم در ماه اکتبر نشان میداد که «به احتمال زیاد افزایش غلظت گازهای گلخانهای انسانی در ۵۰ سال گذشته تاثیر قابل توجهی بر گرمایش زمین داشته است». در آخرین نسخه و نتیجه گیری رسمی، این دیدگاه با قاطعیت بیشتری ارائه شد: «به احتمال زیاد بخش اعظم گرمایش مشاهده شده در ۵۰ سال گذشته تحت تاثیر مستقیم افزایش غلظت گازهای گلخانهای بوده است».
هنگامی که مجله «نیو ساینس» از تیم هیگام، سخنگوی برنامه زیست محیطی سازمان ملل درباره مبنای علمی این تغییرات سوال شد، او پاسخ داد: «تغییری در مبنای علمی ایجاد نشده است، اما محققان قصد داشتند تا پیام روشن و قاطعی را به سیاست گذاران منتقل کنند». [۳۸]
به عبارت دیگر، UNFCCC پاسخ مورد قبول خود را تحت عنوان یک تکلیف به IPCC اعمال کرد و سپس، IPCC محتوای درخواست شده را تحویل داد.
اغراق در گزارش IPCC در زمینه «اجماع نظر درباره فاجعه»
پاول ریتر، استاد حشره شناسی پزشکی در انستیتوی پاستور فرانسه و متخصص برجسته مالاریا و سایر بیماریهای مشترک بین حشرات و انسان است. او مخالفت خود با گزارش IPCC را نشان داد و مجبور شد برای حذف نام خود از لیست دو هزار دانشمند برتری که ظاهرا آن را تایید کردهاند، این نهاد را به اقدامات حقوقی تهدید کند. او گفت که «در نگاه اول به نظر میرسد که تمامی دانشمندان برتر درباره گزارش IPCC اتفاق نظر دارند، درحالی که این طور نیست». [۳۹]
ریتر در شهادت خود در جلسه دادرسی مجلس سنای آمریکا در تاریخ ۲۶ آوریل ۲۰۰۶ گفت: «یک مسئله مهم این است که «علم» جعلی این نهادها در مجامع عمومی و از سوی «متخصصان» پذیرفته شده است. من به طور خاص به هیئت بین دولتی تغییرات اقلیمی اشاره میکنم. این نهاد مستقر در سازمان ملل هر پنج سال یکبار گزارشی را از «اجماع نظر محققان برتر دنیا» در تمام زمینههای تغییرات اقلیمی ارائه میدهد. فارغ از روند مشکوک گزینش این محققان، چنین اجماع نظری صرفا یک امر سیاسی، و غیر علمی است». [۴۰]
برای مثال حامیان محیط زیست این تئوری را تبلیغ میکنند که با گرمایش زمین، شیوع بیماریهای مشترک بین انسان و حیوان فاجعه بار خواهد بود. مجله «بلومبرگ» در مقالهای در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۰۷ نوشت: «گزارش سازمان ملل با درخواست برای بررسی فوری خطرات بهداشتی ناشی از تغییرات اقلیمی، نشان میدهد که گرمایش زمین میلیونها انسان را در خطر مالاریا و تب دنگی قرار می دهد». [۴۱]
با این حال ریتر وجود این رابطه را مردود دانسته و اشاره کرده است که شیوع مالاریا محدود به مناطق گرمسیری نیست. در سرتاسر امپراتوری روسیه و اتحاد جماهیر شوروی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سالانه نزدیک به پنج میلیون نفر به دلیل این بیماری جان خود را از دست میدادند. [۴۲] یک مطالعه از ژورنال Biology Letters در سال ۲۰۱۱ نشان داد که برخلاف تصور رایج، افزایش دما منجر به کاهش عفونت پشه مالاریا و کند شدن روند انتقال بیماری میشود. [۴۳]
یک محقق دیگر که از لیست IPCC خارج شد این نهاد را به استفاده از «اجماع نظر درباره فاجعه» به عنوان بخشی از فرهنگ عملیاتی خود متهم کرد. کریستوفر لندزی، پژوهشگر سابق در زمینه تندبادها در اداره ملی اقیانوسی و جوی (NOAA) و نویسنده اصلی چهارمین گزارش ارزیابی IPCC در سال ۲۰۰۵ نام خود را از لیست این نهاد خارج کرد. او در یک نامه سرگشاده گفت: «من شخصا نمیتوانم با حسن نیت به ادامه فرآیندی کمک کنم که به نظر من دارای انگیزههای از پیش تعیین شده و از لحاظ علمی بیمنطق است». او از IPCC خواست تا پایبندی به علم و خودداری از احساس گرایی را در گزارش خود تایید کند. [۴۴]
لندزی از نویسنده اصلی گزارش IPCC در زمینه تندبادها به دلیل نادیده گرفتن مطالعاتی انتقاد کرد که رابطهای بین افزایش فعالیتهای تندبادی و تاثیرات انسانی بر گرمایش زمین را نشان نداده بودند. در عوض، نویسنده اصلی گزارش در یک کنفرانس مطبوعاتی معروف گفت که گرمایش کره زمین «احتمالا منجر به ادامه تشدید فعالیت های تندبادی خواهد شد». او پیش از انتشار گزارش خود چندین مصاحبه را با همین مضمون انجام داد.
دیوید دمینگ، زمینشناس و ژئوفیزیکدان دانشگاه اوکلاهما با مطالعه هستههای یخ دادههای دمایی ۱۵۰ ساله آمریکای شمالی را به دست آورد و یافتههای خود را در مقالهای در ژورنال ساینس منتشر کرد. براساس شهادت دمینگ در مجلس سنای ایالات متحده در سال ۲۰۰۶، پس از انتشار این مقاله «یکی از محققان اصلی در زمینه تغییرات اقلیمی» ایمیلی را با مضمون «نادیده گرفتن دادههای دوران گرمایشی قرون وسطی» به او ارسال کرد. دوران گرمایشی قرون وسطی به دورهای از افزایش دمای غیرمعمول اشاره دارد که تقریبا از سال ۱۰۰۰ میلادی آغاز شده و تا قرن چهاردهم و «عصر یخبندان کوچک» ادامه داشت.
دمینگ شهادت داد که بیش از ۷۸۰ دانشمند از ۴۶۲ موسسه تحقیقاتی در ۴۰ کشور مقالاتی را در طول ۲۰ سال نوشتهاند که به وجود دوران گرمایشی قرون وسطی اشاره دارد. با این حال حذف این دوره از منحنی تاریخی تغییرات اقلیمی منجر به تقویت این ادعا میشود که هرگونه گرمایش در دوران حاضر بیسابقه است. [۴۵]
اگرچه صدها مقاله اجماع علمی گزارش IPCC را مردود میدانند، اما اظهارات آنها در فضای دانشگاهی و رسانهای به حاشیه رانده شده است.
مراجع
- Dong Zhongshu 董仲舒, Chunqiu fan lu, di shisi 春秋繁露[Luxuriant Dew of the Spring and Autumn Annals],fu zhi xiang 服制象 [“Images for the Regulation of Dress”], ۱۴, https://ctext.org/chun-qiu-fan-lu/fu-zhi-xiang/zh. The line in question appears both as “天之生物也,以养人” and “天地之生萬物也以養人.” [In Chinese]
- Confucius, The Universal Order or Conduct of Life, a Confucian Catechism (Being a Translation of One of the Four Confucian Books, Hitherto Known as the Doctrine of the Mean),(Shanghai: Shanghai Evening Post & Mercury Limited, 1906), 68, https://bit.ly/2T74Dsb.
- Yi Zhou shu 逸周書[Lost Book of Zhou], “Da Jujie” 大聚解, https://ctext.org/lost-book-of-zhou/da-ju/zh. [In Chinese]
- Zengzi, as quoted in Li Ji 禮記[The Classic of Rights], “Zhai Yi” 祭儀,https://ctext.org/text.pl?node=61379&if=gb&show=parallel. [In Chinese]
- Wes Vernon, “The Marxist Roots of the Global Warming Scare,” Renew America, June 16, 2008, https://web.archive.org/web/20100724052619/http://www.renewamerica.com:80/columns/vernon/080616.
- Friedrich Engels, “Notes and Fragments,” in Dialectics of Nature,trans. Clemens Dutt (Moscow: Progress Publishers, 1883), 295–۳۱۱, accessed via Marxists Internet Archive on April 30, 2020, https://www.marxists.org/archive/marx/works/1883/don/ch07g.htm.
- Brian Sussman, Eco-Tyranny: How the Left’s Green Agenda Will Dismantle America(Washington, DC: WND Books, 2012), 8–۹.
- Karl Marx, as quoted in Sussman, Eco-Tyranny,۱۰.
- Ibid., 11–۱۵.
- Maurice Strong, as quoted in Grace Baumgarten, Cannot Be Silenced(Grand Rapids, MI: WestBow Press, 2016).
- Sussman, Eco-Tyranny,۳۵.
- Natalie Grant Wraga, as quoted in Vernon, “The Marxist Roots.”
- John Bellamy Foster, “Marx’s Ecology in Historical Perspective,” International Socialism Journal۹۶ (Winter 2002), http://pubs.socialistreviewindex.org.uk/isj96/foster.htm.
- Ray Lankester, as quoted in Lewis S. Feuer, “The Friendship of Edwin Ray Lankester and Karl Marx: The Last Episode in Marx’s Intellectual Evolution,” Journal of the History of Ideas۴۰, no. 4: 633–۶۴۸.
- James O’Connor, Natural Causes: Essays in Ecological Marxism(New York: The Guilford Press, 1997).
- Joel Kovel and Michael Löwy, “The First Ecosocialist Manifesto,” September 2001, accessed April 30, 2020, http://green.left.sweb.cz/frame/Manifesto.html.
- Bob Brown and Peter Singer, The Greens(Melbourne: Text Publishing Company, 1996), 55.
- Mikhail Gorbachev, “We Have a Real Emergency,” The New York Times,December 9, 2009, http://www.nytimes.com/2009/12/10/opinion/10iht-edgorbachev.html.
- “Jack Mundey,” Sydney’s Aldermen, accessed April 30, 2020, http://www.sydneyaldermen.com.au/alderman/jack-mundey.
- Saul Alinsky, “Tactics,” in Rules for Radicals: A Practical Primer for Realistic Radicals(New York: Vintage Books, 1971).
- Zombie, “Climate Movement Drops Mask, Admits Communist Agenda,” PJ Media, September 23, 2014, https://pjmedia.com/zombie/2014/9/23/climate-movement-drops-mask-admits-communist-agenda.
- Dan Barry and Al Baker, “For ‘Eco-Terrorism’ Group, a Hidden Structure and Public Messages,” The New York Times,January 8, 2001, https://www.nytimes.com/2001/01/08/nyregion/for-eco-terrorism-group-a-hidden-structure-and-public-messages.html.
- Noel Moand, “A Spark That Ignited a Flame: The Evolution of the Earth Liberation Front,” in Igniting a Revolution: Voices in Defense of the Earth,eds. Steven Best and Anthony J. Nocella, II (Oakland, CA: AK Press, 2006), 47.
- Paul Watson, as quoted in Leslie Spencer, Jan Bollwerk, and Richard C. Morais, “The Not So Peaceful World of Greenpeace,” Forbes,November 1991, accessed via the Heartland Institute, https://www.heartland.org/_template-assets/documents/publications/the_not_so_peaceful_world_of_greenpeace.pdf.
- Ted Thornhill, “Humans Are NOT to Blame for Global Warming, Says Greenpeace Co-founder, as He Insists There Is ‘No Scientific Proof’ Climate Change Is Manmade,” Daily Mail,February 27, 2014, http://www.dailymail.co.uk/sciencetech/article-2569215/Humans-not-blame-global-warming-says-Greenpeace-founder-Patrick-Moore.html#ixzz2vgo2btWJ.
- John Vidal, “Not Guilty: The Greenpeace Activists Who Used Climate Change as a Legal Defence,” The Guardian,Sept 10, 2008, https://www.theguardian.com/environment/2008/sep/11/activists.kingsnorthclimatecamp.
- Richard Lindzen, “The Climate Science Isn’t Settled,” The Wall Street Journal,last updated November 30, 2009, https://www.wsj.com/articles/SB10001424052748703939404574567423917025400.
- Steven E. Koonin, “Climate Science Is Not Settled,” The Wall Street Journal,September 19, 2014, https://www.wsj.com/articles/climate-science-is-not-settled-1411143565.
- Steven E. Koonin, “A ‘Red Team’ Exercise Would Strengthen Climate Science,” The Wall Street Journal,April 20, 2017, https://www.wsj.com/articles/a-red-team-exercise-would-strengthen-climate-science-1492728579.
- Michael Griffin, “NASA Chief Questions Urgency of Global Warming,” interview by Steve Inskeep, National Public Radio, May 31, 2007, https://www.npr.org/templates/story/story.php?storyId=10571499.
- Alicia Chang, “NASA Chief Regrets Remarks on Global Warming,” NBC News,June 5, 2007, http://www.nbcnews.com/id/19058588/ns/us_news-environment/t/nasa-chief-regrets-remarks-global-warming.
- Michael Griffin, as quoted in Rebecca Wright, Sandra Johnson, and Steven J. Dick, eds., NASA at 50: Interviews With NASA’s Senior Leadership(Washington, DC: National Aeronautics and Space Administration, 2009), 18, https://www.nasa.gov/sites/default/files/716218main_nasa_at_50-ebook.pdf.
- Lennart Bengtsson, as quoted in “Lennart Bengtsson Resigns: GWPF Voices Shock and Concern at the Extent of Intolerance Within the Climate Science Community,” The Global Warming Policy Foundation, May 5, 2014, http://www.thegwpf.org/lennart-bengtsson-resigns-gwpf-voices-shock-and-concern-at-the-extent-of-intolerance-within-the-climate-science-community.
- US Congress, House, Committee on Science, Space and Technology of the United States House of Representatives, Hearing on Climate Science: Assumptions, Policy Implications and the Scientific Method,۱۱۵th Cong., 1st sess., March 29, 2017, https://docs.house.gov/meetings/SY/SY00/20170329/105796/HHRG-115-SY00-Wstate-CurryJ-20170329.pdf.
- Ibid.
- Frederick Seitz, “Major Deception on Global Warming,” The Wall Street Journal,June 12, 1996, https://www.wsj.com/articles/SB834512411338954000.
- Ibid.
- Tim Higham, as quoted in Larry Bell, “The New York Times’ Global Warming Hysteria Ignores 17 Years of Flat Global Temperatures,” Forbes,August 21, 2013, https://www.forbes.com/sites/larrybell/2013/08/21/the-new-york-times-global-warming-hysteria-ignores-17-years-of-flat-global-temperatures.
- Paul Reiter, as quoted in Christopher C. Horner, Red Hot Lies: How Global Warming Alarmists Use Threats, Fraud, and Deception to Keep You Misinformed(Washington, DC: Regnery Publishing, 2008), 319.
- US Congress, Senate, Committee on Commerce, Science, and Transportation, Projected and Past Effects of Climate Change: A Focus on Marine and Terrestrial Systems,۱۰۹th Cong., 2nd sess., April 26, 2006.
- Bloomberg, as quoted in James Taylor, “Mosquitoes Ignore Global Warming Predictions,” Forbes,October 5, 2011, https://www.forbes.com/sites/jamestaylor/2011/10/05/mosquitoes-ignore-global-warming-predictions/#20938da66c1b.
- Leonard J. Bruce-Chwatt, “Malaria Research and Eradication in the USSR,” World Health Organization Bulletin, 1959, accessed via National Institutes of Health on April 30, 2020, https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC2537933/pdf/bullwho00505-0074.pdf.
- Zoë Corbyn, “Global Warming Wilts Malaria,” Nature,December 21, 2011, https://www.nature.com/news/global-warming-wilts-malaria-1.9695.
- Christopher Landsea, as quoted in James Taylor, “Climate Scientist Quits IPCC, Blasts Politicized ‘Preconceived Agendas,’” The Heartland Institute, April 1, 2005, https://www.heartland.org/news-opinion/news/climate-scientist-quits-ipcc-blasts-politicized-preconceived-agendas?source=policybot.
- US Congress, Senate, Committee on Environment and Public Works, Full Committee Hearing on Climate Change and the Media,۱۰۹th Cong., 2nd sess., December 6, 2006, https://www.epw.senate.gov/public/index.cfm/hearings?ID=BFE4D91D-802A-23AD-4306-B4121BF7ECED.